امسال فرصتی پیش آمد و چند روز اول سال در دهستانی به نام بُلغان (با ضمه ب) در منطقه لارستان فارس بودم كه بعید است پای مسافران نوروزی به آن باز شود. از حسن اتفاق، غروب آخرین روز سال 90 كه به آنجا رسیدم، خبردار شدم كه جشنوارهای با عنوان «جشنواره نوروزی فرهنگ و هنر بلغان» به مدت چهار روز برگزار میشود و مراسم افتتاحیه آن همان شب است. با اشتیاق گرد و غبار سفر را زدودم و در مراسم افتتاحیه جشنواره شركت كردم. در مراسم افتتاحیه و در بازدیدهای بعدی از این جشنواره و نیز مراسم اختتامیه و گفتوگو با مطلعان محلی چیزهایی دیدم و شنیدم كه به عنوان یك جامعهشناسی خوانده برایم جالب بود و جای بحث و تحلیل فراوان دارد.
قبل از آنكه به نكات قابل توجه جشنواره بپردازم. لازم است روستا را به اختصار معرفی كنم. دهستان بلغان كه اهالی آن را «بلغان شریف» میگویند با 2800 نفر جمعیت از روستاهای شهرستان لارستان فارس است كه در فاصله 90 كیلومتری شهرستان جهرم و120 كیلومتری لار قرار دارد و در هر دو مسیر دارای جادههای روستایی آسفالته است. منطقه نسبتا خشك و گرم است و اقتصاد منطقه كشاورزی و دامداری است كه این سالها رمق و رونق چندانی ندارد، اما به بركت مهاجرت و كار در كشورهای حوزه خلیجفارس، این مناطق نسبتا ثروتمند هستند و همه ساله سرمایه زیادی از بلغانیهای ساكن یا مهاجر به شیخنشینها وارد منطقه میشود و عمدتا در بخش ساختمان صرف میشود. این ساختمانسازیها شامل ساختن اماكن عمومی مثل مدرسه، درمانگاه، مسجد و پارك بازی توسط خیران ثروتمند و نیز خانههای مسكونی است.[1]
تقریبا تمامی اهالی این روستا و چند روستای اطراف آن (هرم، كاریان، لاغران، چغان، احمدمحمودی) سنی شافعی هستند. احساس تعلق به هویت محلی در بین ساكنان بالاست و در عین اینكه هویت مذهبی مشتركی دارند كه آنها را به هم نزدیك میكند نوعی رقابت محلی هم بین روستاها جریان دارد. در چنین زمینهای جوانان و اهالی بلغان در یك اقدام ابتكاری تصمیم میگیرند كه همزمان با افتتاح یك مدرسه راهنمایی، كه به همت یكی از خیران ساخته شده است، «جشنواره نوروزی فرهنگ و هنر بلغان» را در آن مدرسه برگزار كنند. این اقدام آن هم در یك روستای دورافتاده و با جمعیتی بالغ بر سههزار نفر نشانه ظرفیتهای بالای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی و اعتماد به نفس بالای ساكنان است.
درباره این جشنواره و آنچه در آن گذشت حرف و تحلیلهای زیادی میتوان مطرح كرد اما برخی از نكاتی كه به نظرم با اهمیت آمده است در این جا مطرح میكنم.
جشنواره بسیار سازمانیافته و منظم و در عین حال مجهز برگزار شد، به نحوی كه كیفیت اجرای آن با كیفیت اجرای برنامههای مشابه در شهرهای بزرگ كشور قابل مقایسه بود.
در مراسم شبانه افتتاحیه و اختتامیه وجود بلندگوی سیار، تصویربرداری و نمایش مراسم روی پرده سفید بزرگ، نمایش فیلمهایی از روستا، پاورپوینت در سخنرانی، تیزرهای تبلیغاتی حامیان مالی (مغازههای بلغان)، استفاده از نام حامیان (خود آنها از واژه انگلیسی اسپانسر استفاده میكردند) روی لباسهای ورزشی تیمهایی كه بازیهای محلی را اجرا میكردند، اجرای دو مجری موازی و حضور زنان و مردان جوان به عنوان مجری و نیز تومار یادداشتنویسی بازدیدكنندگان از جمله مواردی بود كه جلب توجه میكرد.
جشنواره دارای غرفههای مختلفی بود، شامل:
- سماع قلم، كه در آن قریب صد تابلو خط و خطنقاشی بلغانیها (ساكن در بلغان یا ساكن شهرهای دیگر) به نمایش گذاشته شده بود.
- ردپای رنگ، كه حدود 70 نقاشی در آن به نمایش درآمده بود. تابلوها هم از نظر سبك و هم موضوع تركیب تلفیقی داشتند و بازنمای عناصر سنتی و مدرن بودند.
- فكر بكر، كه مكانی بود برای بازیها فكری و مسابقه بچهها و جوانان. بازیها همه مدرن بودند از فكربكر گرفته تا شطرنج و دارت، كه این آخری بسیار پرطرفدار بود و جوانان برای دارت انداختن به صف میشدند.
- ورزش، كه كاپهای ورزشی تیمها و ورزشكاران در آن به نمایش گذاشته شده بود.
- همای سعادت كه به همت «دارالقران بلغان» ترتیب یافته بود و در آن جوایز مسابقات قرآنی بلغانیها، نسخههایی قدیمی از قرآن و كتابهای مربوط به قرآن به نمایش گذاشته شده بود. در بین این كتابها علاوه بر تفاسیر اهل سنت، كتابهای نظم قرآن، قرآن شناخت (بهاءالدین خرمشاهی)، هرمنوتیك كتاب و سنت (محمد مجتهدشبستری)، خدا و انسان در قرآن (توشیهیكو ایزوتسو، ترجمه احمد آرام)، قرآن را چگونه شناختم (كینت كریك، ترجمه ذبیحالله منصوری) جلب توجه میكرد.
- گلدوخت، دوخت و دوز لباسهای محلی كه رنگهای بسیار شاد و چشمنوازی دارند.
- صنایع دستی شامل انواع كارهای دستی و گلیم و جاجیمهای كوچك و تابلویی به نمایش گذاشته شده بود. در این غرفه طرح سنتی ایرانی مثل نگارگری چهره زنان و مدرن مثل میكیموس، در كنار طرحهای سنتی گلیم و جاجیم قرار داشتند كه البته غلبه با طرحهای سنتی گلیم و جاجیم بود.
- غرفههای غذاهای محلی، پیشینه (ابزار و آلات قدیمی) و ایستگاه سلامت (آموزشهای بهداشتی و آزمایشهای رایگان پزشكی برای سالمندان مثل تعیین گروه خون، تست قند و...).
در مراسم افتتاحیه، نماینده جدید مجلس شورای اسلامی لارستان، كه یك اصولگرای میانهرو با تحصیلات عالی دانشگاهی در حقوق اسلامی است، دعوت شده بود و شمار زیادی از مشایخ (روحانیان سنی) بلغان و روستاهای اطراف و روحانیان طراز اول اهل سنت جنوب ایران (فارس، بوشهر و بندرعباس) حضور داشتند. این تركیب به مراسم جنبه سیاسی و مذهبی هم داده بود و به نظر من نشانهای بود از اینكه چگونه دینداران معتدل، برخلاف بنیادگرایان، ظرفیت بالایی برای پذیرش تكثر و تنوع و همزیستی مسالمتآمیز دارند. نمایش كتابهایی كه در غرفه دارالقرآن (همای سعادت) به نمایش گذاشته شده بود و پیشتر به آن اشاره شد، نیز نشانه دیگری برای این همزیستی و همافزایی معرفتی و اخلاقی است.
دو مجری برنامه سخنانشان را با قرائت ستایشنامه شیخ سعدی (منت خدای را عزوجل كه...) و فرازی از نامه امام علی (ع، كه او به سیاق اهل سنت با رضیالله آن بزرگوار را تكریم كرد) به مالك اشتر، مبنی بر احترام گذاشتن به سنتهای مردم مناطق دیگر و غیراسلامی ندیدن آنها شروع كرد. نمیدانم مخاطب این فراز روحانیان و دینداران اهل سنت بودند، كه احیانا برخی از آنان نوروز و جشنواره نوروزی را سنت اسلامی نمیدانستند و او با این كلام امام علی (ع) میخواست نظرشان را نقد و تعدیل كند یا اكثریت شیعی حاكم (مردم و مدیران شهرستان لار، كه فقط شمار معدودی در آن جمع حضور داشتند) بودند و او میخواست با این كلام امام، احترام به سنتهای اقلیت دینی را به آنان یادآور شود. به هر حال تركیب سخن امام علی (ع) و شیخ سعدی در طلیعه سخن او فضا و احساس معنوی و اخلاقی و در عین حال هنری لطیفی را ایجاد میكرد.
در برگزاری مراسم روحانیان و مشایخ بلغان نقش بسیار فعال و تعیینكنندهای داشتند و با حضور فعال خود به این جشنواره مشروعیت داده بودند. علاوه بر تشكیل غرفه دارالقرآن در كنار سایر غرفهها، آنها با دعوت از شیوخ سایر روستاها و مناطق، حضور چشمگیر در اختتامیه و افتتاحیه، برگزاری یك سخنرانی درباره اعجاز قرآن در شبی كه برنامه رصد ستارهها تدارك دیده شده بود و اعطای جایزه به برگزیدگان خطاطی و نقاشی حضور چشمگیری در این برنامه داشتند. اما نكته قابل توجه این بود كه آنها با گشودگی و سعهصدر زیادی با آنچه كه در جشنواره میگذشت برخورد میكردند و صحبتهایشان جنبه عام اخلاقی و معنوی داشت. در سخنرانی افتتاحیه یكی از شیوخ بلندمرتبه به ستایش زیبایی و هنر از منظر دین پرداخت و در این راستا جشنواره نوروزی فرهنگ و هنر را ستود. و دیگری در سخنرانی اختتامیه به جای موعظه و نصیحت و نقد و عتاب جوانان و برگزاركنندگان به خاطر برخی از رخدادهایی كه میتوانست بر اساس برخی از معیارهای دینی سنتی ناپسند باشد، به دفاع از جشنواره پرداخت و در پاسخ به منتقدان با یك موضعگیری واقعبینانه، اظهار داشت، طبیعی است كه هیچ برنامهای همه را راضی نمیكند اما در ارزیابی هر برنامهای باید دید جنبههای مثبت آن بیشتر است یا منفی و جنبههای مثبت این برنامه به مراتب بیشتر است.
در مجموع به نظر میرسد كه روحانیان و شیوخ اهل سنت جنوب دیدگاههای آرام و متساهلی دارند كه باعث شده رابطه آنها با مردم (پیروان اهل سنت) یك رابطه فرهنگی و اجتماعی تاثیرگذار و هویتساز باشد و هم امكان زندگی مسالمتآمیز توام با احترام متقابل با اكثریت شیعه را برای آنها فراهم آورد. این امر باعث شده نهاد دین در این مناطق بسیار پرنفوذ و تاثیرگذار باشد اما این نفوذ و تاثیر در قالب یك دین سنتی مدنی است كه دارای «اقتدار» است و نه «قدرت» حاكمه و قاهره. نفوذ اجتماعی، فرهنگی و معنوی و اخلاقی است و نه حكومتی و سیاسی. و به همین دلیل دارای كاركردهای اجتماعی انسجامبخش و كاركردهای اخلاقی انتظامبخش است و نه منشا تنشهای اجتماعی در درون پیروان خود و تنشهای اجتماعی و سیاسی با سایر ادیان.
وقتی آنچه كه در جشنواره نوروزی فرهنگ و هنر بلغان دیدم مرور میكنم، نكتهها و پرسشهایی برایم مطرح میشود كه مرور آنها تاملبرانگیز و مفید است:
- كیفیت برگزاری این جشنواره در یك روستا و اتكای مطلق آن به حوزه عمومی و نهادها و بخشهای فعال در آن شامل خانواده، دین و اقتصاد، آیا نشاندهنده آن نیست كه، به دلیل گسترش آموزش و توسعه ارتباطات، حوزه عمومی و بخش خصوص و نهادهای محلی ظرفیتهای بالایی برای انجام كارهای بزرگ و پذیرش مسوولیتهای اجتماعی دارند؟
- آیا اگر نهادهای حوزه عمومی از طرف بخش دولتی و حكومتی با انواع محدودیتهای اداری، سیاسی و فكری روبهرو نشود، یا توسط بخش دولتی حمایت شود، استعدادهایش بیشتر شكوفا نمیشود و شادابی و رونق و رفاه بیشتری برای جامعه به ارمغان نمیآورد؟
- آیا تصویری كه به طور سنتی از روستا داشتیم هنوز دستیافتنی است؟ به نظر میرسد انقلاب ارتباطی و گسترش آموزش باعث شده كه امر جهانی و امر بومی حتی در روستاها هم به شدت در هم آمیخته شوند و شرایط اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جدید و به تبع آن هویتها و سبكهای زندگی تركیبی ایجاد شود.
- در چنین شرایطی تفسیرهای تكثرگرا و متساهل از دین میتوانند كاركردی باشند و نفوذ اخلاقی و معنوی دین را در عرصه عمومی حفظ كنند و محتوای اجتماع، سیاست و فرهنگ را معنویتر، اخلاقیتر و نیز انسانیتر كنند. اما آیا تفسیرهای تمامتخواهانه و بنیادگرا از دین هم اینچنین كاركردی دارند؟ مثلا اگر مشایخ بلغانی دیدگاههای بنیادگرایانه طالبانی داشتند و با دیدن چند پدیده كه بر اساس نظر فقهی و دینی آنان ممكن است مجاز نباشد (مثلا، اختلاط دختران و پسران جوان، گذاشتن دارت و مسابقه دارتاندازی، نقاشیهای میكیموس و مدرن، موسیقی راك در تیزرهای تبلیغاتی و نمایش و نواختن آلات موسیقی كه در این جشنواره وجود داشت) به خشم میآمدند و حكم به تحریم و تكفیر میدادند و با جوانان و برگزاركنندگان با غیض و عتاب سخن میگفتند یا شیعیان را رافضیهای بیدین میدانستند و... آیا همان كاركردهای اجتماعی و نفوذ معنوی و اخلاقی را در عرصه عمومی داشتند؟
- كدام دیدگاه میتواند در دلها نفوذ كند و تضمینكننده محتوای امر دینی (اخلاق و معنویت) باشد و كدام دیدگاه ممكن است به حكومت بر سرها و حفظ ظواهر بینجامد؟
اگر این جشنواره نوروزی كه برای مدت چند روز شور و شعف و فضای مفرحی در روستا و منطقه كه حس هویت و تفاخر محلی و منطقهای را در مردم و به خصوص جوانان ایجاد كرده بود، به دلیل اعمال محدودیتهای سیاسی یا دینی برگزار نمیشد، مردم و به خصوص جوانان وقتشان را كجا و چگونه میگذراندند؟
- و آخر اینكه، مطالعه جامعهشناسانه و تاریخی نهاد دین در بین اهل سنت جنوب (فارس، بوشهر و بندرعباس) و رابطه آن با مردمان خودشان و نیز با اكثریت شیعه، موضوع مهم و با ارزشی برای مطالعات جامعهشناختی است كه لازم است پژوهشگران و مؤسسههای پژوهشی حوزه دین به آن بپردازند.
سلامی چو بوی خوش آشنایی
بدان مردم دیده روشنایی
درودی چو نور دل پارسایان
بدان شمع خلوتگه پارسایی
نمیبینم از همدمان هیچ بر جای
دلم خون شد از غصه ساقی كجایی
ز كوی مغان رخ مگردان كه آن جا
فروشند مفتاح مشكل گشایی
عروس جهانگر چه در حد حسن است
ز حد میبرد شیوه بیوفایی
دل خسته من گرش همتی هست
نخواهد ز سنگیندلان مومیایی
می صوفیافكن كجا میفروشند
كه در تابم از دست زهد ریایی
رفیقان چنان عهد صحبت شكستند
كه گویی نبودهست خود آشنایی
مر اگر تو بگذاری ای نفس طامع
بسی پادشاهی كنم در گدایی
بیاموزمت كیمیای سعادت
ز همصحبت بد جدایی جدایی
مكن حافظ از جور دوران شكایت
چه دانی تو ای بنده كار خدایی
پینوشت:
[1]- برای اطلاع بیشتر و دیدن تصاویری از بلغان رجوع كنید به وبلاگ بلغان شریف http://bolghansharif.blogfa.com هر چند كه مدتهاست به روز نشده است.
نظرات
خ-مرادی
31 خرداد 1391 - 08:20در ان مناطق ظرفیت ها برای اجرا ی برنامه ها ومراسمات زیاد است ولی به طور کلی انگیزه چندانی وجود نداشته اما خوشحالم که بلغونی های شیخ نشین وبندر نشین از نظر اکثر جامعه مراسمی ایرانی با روپوش فرهنگی -دینی برگزلر نموده اند وبا تشکر از اقای سراج زاده که زحمت گزارش را برعهده گرفته اند واطلاع رسانی نمودند.